مطالب مربوط به : اشعار فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد

تو را می خواهم و دانم که هرگز به کام دل در آغوشت نگیرم تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم

مشاهده

فروغ فرخزاد

ما تکیه داده نرم به بازوی یکدیگر در روحمان طراوت مهتاب عشق بود سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ خامش بر آستانه محراب عشق بود

مشاهده

فروغ فرخزاد

آن کسی را که تو می جویی کی خیال تو به سر دارد بس کن این ناله و زاری را بس کن او یار دگر دارد

مشاهده

فروغ فرخزاد

ی شب از رویای تو رنگین شده سینه از عطر توام سنگین شده ای به روی چشم من گسترده خویش شادی‌ام بخشیده از اندوه بیش همچو بارانی که شوید جسم خاک هستی ‌ام زآلودگی‌ ها کرده پاک ای تپش‌ های تن سوزان من آتشی در سایه مژگان من ای ز گندمزارها سرشارتر ای ز زرین […]

مشاهده

فروغ فرخزاد

امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره می‌بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه‌هایم جرقه می‌کارد شعر دیوانه تب‌آلودم شرمگین از شیار خواهش‌ها پیکرش را دوباره می‌سوزد عطش جاودان آتش‌ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست شب پر از قطره‌های الماس است […]

مشاهده

فروغ فرخزاد

همه شب با دلم کسی می گفت سخت آشفته ای ز دیدارش صبحدم با ستارگان سپید می رود می رود نگهدارش من به بوی تو رفته از دنیا بی خبر از فریب فردا ها روی مژگان نازکم می ریخت چشمهای تو چون غبار طلا تنم از حس دستهای تو داغ گیسویم در تنفس تورها می […]

مشاهده

فروغ فرخزاد

تا به كي بايد رفت از دياري به ديار ديگر نتوانم ‚ نتوانم جستن هر زمان عشقي و ياري ديگر كاش ما آن دو پرستو بوديم كه همه عمر سفر مي كرديم از بهاري به بهاري ديگر

مشاهده

فروغ فرخزاد

من نمی خواهم سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم من نمی خواهم او بلغزد دور از من روی معبرها يا بيفتد خسته و سنگين زير پای رهگذرها

مشاهده

فروغ فرخزاد

من نمی خواهم سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم من نمی خواهم او بلغزد دور از من روی معبرها يا بيفتد خسته و سنگين زير پای رهگذرها

مشاهده

فروغ فرخزاد

عاقبت خط جاده پایان یافت من رسیده ز ره غبار آلود تشنه بر چشمه ره نبرد و دریغ شهر من گور آرزویم بود

مشاهده

فروغ فرخزاد

این چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گیریزی زمن و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم

مشاهده

فروغ فرخزاد

مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست

مشاهده