همه گویند که تو ؛
عاشق اویی…
گر چه دانم همه کس ؛
عاشق اویند.
لیک می ترسم ،
یارب …
نکند راست بگویند ؟!
میخواهم مثل تو باشم،
یعنی زندگیام را بکنم و دورادور دوستت داشته باشم.
نمیخواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد…
مگر چه چیزی را از دست میدهم؟
یک مردِ بزدل را؟
و چی به دست میآوردم؟
لذت گهگاه در آغوشِ تو بودن را!
در تو من، ناممكن را دوست دارم.
غرق شدن در چشمانت را
چون گم شدن در جنگلى پر آفتاب
خيس از عرق و خون،
گرسنه و خشمگين
چون صيادى،
به دندان كشيدنِ گوشت تن ات را.
در تو من،
ناممكن ها را دوست دارم.
اما نااميدى را اصلا نه
كجاست دستان تو
دلتنگی را باید گفت؛
حتی اگر طوری به جان خودت و واژهها بیفتی
که مردم فکر کنند، دیوانهای!…
و دوست داشتن را باید گفت؛
حتی اگر مردم فکر کنند،
دیوانهای هستی که از شدت دلتنگی
به جان خودت و واژهها افتادهای.
آه،
ای آرزوی لحظه لحظههای من!
بارِ دیگر خطابم کن!…
هيچکس سرش آنقدر شلوغ نيست؛
که زمان از دستش در برود،
و شما را از ياد ببرد!
همه چيز برمی گردد،
به اولويت های آن آدم.
اگر کسی،
به هر دليلی،
تو را يادش رفت.
فقط يک دليل دارد؛
تو جزو اولويت هايش نيستی…
عشق لحظهی کشف دارد. نمیشود فراموشش کرد. حتی اگر آن عشق تمام شده باشد، از یادآوری لحظهی کشفش مثل زخم تازه خون میآید. تا یادش میافتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زدهای توی قلب خودت….
حالا من و
تنها من و
تنها دو چشمتر
از بیقراریهای عصر جمعه تنهاتر…
لعنت به پایانیترین ساعاتِ هر هفته
لعنت به رویایی كه دیگر یادمان رفته
لعنت به آغوشت
به آغوشش
به تنهایی
لعنت به من وقتی که با هر بغض میآیی…
لعنت به من
وقتی هنوز از عطر تو مستم!
لعنت اگر در انتظار دیدنت هستم…
اما عشق از مقولهی دیگری است. عشق تنها وقتی عشق است که بی چشم داشت ارزانی شود. مثلا نمیتوانی اصرار داشته باشی کسی را که دوست میداری حتما عاشق تو باشد، حتی فکرش هم خندهدار است، با این حال به طور ناخودآگاه این راهی است که بیشتر مردم در آن زندگی میکنند. اگر به راستی عاشق باشی، چارهای نداری جز اینکه به راستی مؤمن باشی، اعتماد کنی، بپذیری و امیدوار باشی که عشق تو را پاسخی هست. اما هرگز اطمینان کامل و تضمینی وجود ندارد.
عشقم همه کس من..
دنیای صورتی من…
تو اومدی تمام من شدی عشقم
همنفس من شدی…
دنیای کوچیک من تبدیل کردی
به دنیای بزرگ خودت…
تو ماه هستی تو شبای بدون ستاره من…
تااخرعمرم دوستدارم
هر وقت رابطه تون نیاز به تغییر داشت؛
تیر و تخته ها رو جابجا کنین
رستوران همیشگی تون رو عوض کنین
به جای پیغام پسغام دادن
تلفن بزنین
بجای عزیزم بگید ، گلم
دکوراسیون رابطه تون رو عوض کنین
اما طرفتون رو عوض نکنین
عشقتان را از حالتی به حالت دیگر تغییر بدید
نه از آدمی به آدم دیگه..
به يكديگرعشق بورزيد اما عشق رابه بند نكشيد
بگذاريد ميان با هم بودنتان
فضايی وفاصله اى باشد
با يكديگربخوانيدبرقصيدو
شادمان باشيد
در كنارهم بمانيد
امانه چسبيده به هم.
جبران خلیل جیران
فرقی نمی کنداول هفته باشد، وسط هفته یا آخرش
مثلا غروب جمعه باشد
یا صبح شنبه
یا بعد از ظهر سه شنبه!!
در نهایت
برای خوب بودن حالت
باید کسی باشد
که با خنده اش چرخ زندگیت بچرخد
کسی که آنقدر دوستش
داشته باشی
که حضورش، برایت زیبا کند
هر روز هفته را..!!
فرشته رضایی
یه وقتایی نمیشه گفت “”بگذریم””
از بعضی آدما
از بعضی خاطرهها
از بعضی دوست داشتن ها
نمیشه آسون گذشت
نمیشه روزت رو بی “”یادش بخیر”” شب کنی
نمیشه از کوچهای بگذری صدای قدماش، صدای خندههاش نپیچه تو پسکوچه های دلتنگیت
نمیشه بی خیال شد
نمیشه گذشت…!
لیلا مقربی
بعضیها عجیب خوبند
یادشان که میافتی ، روحت جانی دوباره میگیرد
. یادشان که میافتی ، بیاراده لبخند به لبانت مینشیند .
بعضیها را کم میبینی و حتی اگر نبینی ، باز با تو هستند
. بعضیها عجیب میآیند و عجیبتر آنکه دیگر نمیروند .
حتی وقتی که از کنارت رفتهاند ، می مانند
لبخندشان ، تصویرشان ، صدایشان ، حرفهایشان ،
همه را پیشت امانت میگذارند و تو میمانی
و یاد و آرزوی دیدار دوباره آنها .
بعضیها عجیب خوبند
تو خوب منی
پیشترها فقط چشمهایت را دوست داشتم
حالا چین و چروکهای کنارشان را هم
مانند واژهای قدیمی
که بیشتر از واژهای جدید همدردی میکند
پیشترها فقط شتاب بود
برای داشتن آنچه داشتی، هربار دوباره
پیشترها فقط حالا بود، حالا پیشترها هم هست
چیزهای بیشتری برای دوست داشتن
راههای بسیاری برای انجام دادن این کار
حتی کاری نکردن خود یکی از آنهاست
فقط کنار هم نشستن با کتابی
یا با هم نبودن، در کافهای در آن گوشه
یا همدیگر را چند روزی ندیدن
دلتنگ همدیگر شدن، اما همیشه با همدیگر
هرمان دکونینک
اینکه کنار من دلتنگ نیستی
اینکه بلدم حال دلت را خوب کنم
اینکه اخم روی پیشانی ات را
میتوانم در آغوشم حل کنم
اینکه نوازش من باشد تو خستگی برایت نمیماند
اینکه صدای تاپ تاپ های قلبت را
بخاطر در آغوش گرفتن هایت از برم
اینکه برای حال خوبت میتوانم یک دنیا را بهم بریزم
اینکه من این قدرت را دارم که در دنیایت یک عالم دلبری کنم
اینکه نفر روبروی دنیای دو نفره ات منم
همه اش دلیلش تویی جان دلم
من از دوست داشتن توست که
اینطور میتوانم در آسمان عشق پرواز کنم
و در میدان عاشقی جولان بدهم
الهی بمانی برایم حضرت یار
فال حافظ روزانه
همه گویند که تو ؛ عاشق اویی… گر چه دانم همه کس ؛ عاشق اویند. لیک می ترسم ، یارب … نکند راست بگویند ؟! میخواهم مثل تو باشم، یعنی زندگیام را بکنم و دورادور دوستت داشته باشم. نمیخواهم عشقم به تو دست و پایم را ببندد… مگر چه چیزی را از دست میدهم؟ یک […]
مشاهدهوقتی تو با منی ترافیک می تونه بهترین مکث عالم باشه اعتیاد هم دلیل زیبایی برای مردن است، وقتی که تزریق هوای تو باشد به هرجا پای میگذاری، اول عشق را بگستران. مادر ترزا تموم دردات یه جا رو دوش من… باشه؟؟ من از این دنیا چی میخوام؟ آغوشِ یار و دیگر هیچ.. و […]
مشاهده