امشب از آسمان دیده تو روی شعرم ستاره میبارد در زمستان دشت کاغذها پنجههایم جرقه میکارد شعر دیوانه تبآلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دوباره میسوزد عطش جاودان آتشها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست شب پر از قطرههای الماس است […]
مشاهدهاین چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گیریزی زمن و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم
مشاهده