مطالب مربوط به : نیما یوشیج

نیما یوشیج

گفتم رخ تو گفت به گل می ماند گفتم لب تو گفت به مل می ماند گفتم قد من گفت به پیش گل و مل ز اینسان که خم آورده به پل می ماند

مشاهده

نیما یوشیج

“ری را” … صدا می آید امشب از پشت کاچ که بند آب برق سیاه تابش تصویری از خراب در چشم می کشاند

مشاهده

نیما یوشیج

تو را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم تو را من چشم در راهم

مشاهده

نیما یوشیج

نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا به برم می شکند

مشاهده