گفتی که مستت میکنم پر زانچه هــستت میکنم گـــفتم چـــگونه از کجا؟ گفتی که تا گـفتی خودآ گفتی که درمــانت دهم بر هـــــجر پـایـانت دهم گفتم کجا، کی خواهد این؟ گفتی صـــبوری باید این
مشاهدهتا به كي بايد رفت از دياري به ديار ديگر نتوانم ‚ نتوانم جستن هر زمان عشقي و ياري ديگر كاش ما آن دو پرستو بوديم كه همه عمر سفر مي كرديم از بهاري به بهاري ديگر
مشاهدهمرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
مشاهدهاین چه عشقی است که در دل دارم من از این عشق چه حاصل دارم می گیریزی زمن و در طلبت بازهم کوشش باطل دارم
مشاهده