آن گل زودرس چو چشم گشود

به لب رودخانه تنها بود

گفت دهقان سالخورده که: حیف که چنین یکه بر شکفتی زود

لب گشادی کنون بدین هنگام

که ز تو خاطری نیابد سود

گل زیبای من ولی مشکن

کور نشناسد از سفید کبود

نشود کم ز من بدو گل گفت

نه به بی موقع آمدم پی جود …

برچسب ها: ,